کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

در نقد عشق ایده­آلی­ـ2

از چشم خریدار 

داشتن هر ایده­آلی لزوما بد نیست. مثال­هایی که در قسمت پیش آوردم شاید کمی اغراق­شده و افراطی باشند. بسیارند کسانی که ایده­آل­هاشان آن­قدرها هم غلیظ نیست و یا منطق و تجربه­ی زندگی بخش­هایی از رویاهاشان را تعدیل می­کند. بالاخره در دنیای احتمالات این امکان وجود دارد که شماری از افراد به ایده­آل­های خود دست پیدا کنند و از قضا این همان مواردی­ست که بر سر زبان می­افتد و مشهور و گاه حتی تبدیل به افسانه می­شود. اما در دید من بسیار مهم­تر از داشتن یا نداشتن ایده­آل نگرش و رویکردی­ست که ما در زندگی نسبت به دنیای پیرامون و دیگران داریم. من در این میان جای خالی چیزی را می­بینم که پیشتر از آن به عنوان زایایی نام بردم؛ آیا ما می­خواهیم ایده­آل­مان را بیابیم و به چنگ­ آوریم یا می­کوشیم آن­ را بسازیم؟ 

 

شاید بتوان انتخاب کسانی که به دنبال ایده­آل خود می­گردند را به خرید از بازار تشبیه کرد. زمانی که انتخاب خود را به کنارهم آمدن مجموعه­ای از ویژگی­های عالی مشروط می­کنیم و به راحتی به خرده­گیری از سایر گزینه­ها و کنارگذاشتن مواردی می­پردازیم که از داشتن تعدادی از شرایط مورد نظر ما محرومند، گویی خریدار مشکل­پسندی هستیم با یک چک­لیست ویژه و خاص و فرد مورد نظر نیز کالایی­ست مرغوب و کم­یاب که یافتنش نیازمند جست­وجویی طولانی در بازار(جامعه) است. گرچه که در این­جا نکته­ای ظریف وجود دارد، چرا که این کالا خود یک انسان است که برای ایجاد رابطه او هم باید شما را به عنوان کالایی ارزنده بپسندد. آن­گاه است که در و تخته با هم جور ­شوند و زوج رویایی زندگی مشترک­شان را بیآغازند. در این جا قصدم مخالفت با وجود چنین رابطه­ای نیست و حتی لزومی نمی­بینم که گمان کنم رابطه­ای بی­سرانجام است، اما نمی­پذیرم که چنین رابطه­ای را برترینِ عشق­ها و عشق واقعی بنامیم و به تعریف و تمجید و تبلیغ آن برای دیگران بپردازیم.

 

در واقع چنین پیوندی، هر چه­قدرهم که زیبا و مانا باشد، چیزی نیست جز چفت­شدن تصادفی دو عنصر هم­خوان. مگر احتمال ریاضی این­که بخش زیادی از افراد جامعه بتوانند فردی را بیابند که دقیقا با ایده­آل­شان هم­خوانی داشته باشد و علاقه­ی متقابلی هم به آنها داشته باشد(هر دو طرف ایده­آل هم باشند) چقدر است؟ بسیار اندک. ترویج چنین رویکردی که افراد را به گشتن و گشتن وگشتن هرچه بیشتر برای یافتن گمشده­، هم­زاد،... یا هر نام دیگری که برای ایده­آل­ها در نظر گرفته می­شود وامی­دارد نتیجه­ای ندارد جز نوعی انتظار همراه با انفعال. در این دیدگاه یک اصل اساسی زندگی انسانی که رشد و تغییر است فراموش می­شود. اگر قرار است همسر/ معشوق ما از ابتدا تمام ویژگی­های خوب و پسندیده را داشته باشد، دیگر چه جایی برای رشد و یادگیری و حرکت به سوی کمال باقی می­ماند؟ پس سهم و جایگاه خود ما در این میان چه می­شود؟ مگر در دنیا کسی هم هست که از داشتن یک چیز عالی و کامل بدش بیاید؟ اما به­فرض که چنین موردی را بیابد و آن را انتخاب کند، هنری به خرج نداده­است. کاری را کرده، که هر انسان دیگری نیز ممکن است انجام دهد.

 

مساله­ی دیگر این است که آیا رضایت ناشی از یافتن و برگزیدن یک ایده­آل همیشگی­ست یا مشروط به حفظ شرایط و ویژگی­های آن ایده­آل؟ مثلا اگر همسر ایده­آل در میانه­ی زندگی در یکی از ویژگی­های مهم چون سلامت جسمی یا شخصیتی، وضع مالی یا شغلی، موقعیت اجتماعی یا خانوادگی و ... دچار تغییر یا پسرفت بشود و یا به طور کلی آن ویژگی­ را از دست بدهد آیا طرف مقابل همچنان حاضر به ادامه­ی راه خواهدبود؟ چنین رابطه­ای در ابتدای خود آزمون وفاداری ندارد، چرا که همه­ چیز عالی­ست. اما در بحران­ها ممکن است عشق دو طرف آن ­قدرها هم رویایی از کار در نیاید!

 

اگر فردی را با وجود تمام ضعف­ها و قوت­ها و استعدادهای­اش انتخاب کنیم و پا به پای هم به رشد و کمال برسیم می­توانیم از ارزش­مندی رابطه صحبت کنیم؛ چرا که در این صورت می­توانیم بگوییم این همان فردی­ست که که من بخشی از عمر، توان و وجودم را برای­اش صرف کرده­ام و او نیز ما را در پیشرفت و کمال­ خود سهیم می­داند. در این حالت اگر زمانی بحرانی در رابطه رخ­دهد، مثلا یکی از دو طرف ویژگی خوبی را از دست­بدهد یا شرایط برخی از داشته­هاشان را از آنها بگیرد، اطمینان بیشتری وجود دارد که با پذیرش شرایط جدید در کنار هم بمانند و به حل مشکل بپردازند.

 

گاهی نیز ما ایده­آل­ها را انتخاب می­کنیم تا بدان­ها پناه بردیم. زمانی که در وضعیت نامطلوبی قرار داریم، اوضاع بد است و یا از یک نقطه ضعف اساسی رنج می­بریم ممکن است ذهن­مان یارای اندیشیدن به راه­حل­های پیچیده و بلندمدت را نداشته باشد، یا از از لحاظ روحی تحمل ادامه­ی آن وضعیت را نداشته­باشیم. اینجاست که پروراندن یک ایده­آل و زیستن با رویای آن تبدیل به ترفندی ناخودآگاه برای فرار از مشکلات، حفظ امید و به دست آوردن اندکی آسودگی خیال می­شود. فردی که چشم­انداز اقتصادی ناامید کننده­ای دارد به جای آمادگی برای تلاشی طولانی و اندیشیدن به موفقیت مرحله به مرحله، بیشتر مستعد خیال­پردازی است و به امید معجزه(که نوعی ایده­آل است) می­نشیند. نمونه­ی بارز این پدیده را در گرایش فراگیر جوانان ایرانی به سوی موفقیت­های وعده­داده­شده در شرکت­های هرمی می­توان دید.

 

لزومی ندارد که نقد نگرش ایده­آلی را تنها به روابط عاشقانه محدود کنیم. دوستی­های معمولی، ارتباطات خویشاوندی یا هر بخش دیگری از زندگی هم می­تواند تحت تاثیر این نگاه قرار گیرد. شاید شماری از کسانی که نمی­توانند با محیط خود ارتباط برقرار کنند، با دیگران سازگار شوند و از زیبایی­های موجود، ولو اگر اندک باشد، لذت ببرند نیز از نوعی نگاه ایده­آلی و کمال­گرایانه رنج می­برند. ما انسان هستیم، با توانایی منحصر به فردی در تغییر دنیای پیرامون و آفریدن تازه­ها، با توانایی داشتن احساس مادرانه نسبت به خود و دیگران که به ما کمک می­کند برای رشد و بالیدن­ زمان و نیرو صرف­کنیم.

 

زمانی فروید گفته بود که دل­بستگی­ها و شیوه­های گوناگون رویارویی با اضطرابات که در کودکی ما شکل می­گیرند و تثبیت می­شوند در سراسر زندگی دوام می­یابند و جنبه­های ناخودآگاه رفتار ما را در بزرگ­سالی شکل می­دهند. در همین رابطه گفته می­شود که بسیاری از افراد در بزرگ­سالی دچار بحران­های روحی می­شوند و نومیدی و ملالت زندگی­شان را پر می­کند چرا که احساس می­کنند در زندگی از فرصت­های­شان به خوبی بهره نبرده­اند و یا نتوانسته­اند به هدف­هایی که از کودکی در ذهن داشته­اند دست پیدا کنند. چه خوب است اگر به این نیز بیاندیشیم که رهایی از رویاها می­تواند آزادی­بخش باشد.

در انتخاب همسر نیز چنین گرایشی محتمل است. زمانی که از رویارویی با مشکلات زندگی بازمانده­ایم و توان قوی­تر شدن را در خود نمی­بینیم، به دنبال تکیه­گاهی می­گردیم که نه تنها با خود مشکلات جدیدی به همراه نیاورد، که بتواند مشکلات ما را نیز از میان بردارد. چنین فردی بی­گمان از جنس قهرمان­هاست و انسانی ایده­آل. با دل­خوش­داشتن به یافتن او ضعف­های خود را فراموش می­کنیم و حس تلاش و پویایی خود را از دست می­دهیم و تمام کاستی­ها و ضعف­ها را به سمت آن کسانی که از ایده­آل ما فاصله دارند فرامی­فکنیم. غافل از این که کسی که جز ایده­آل­ها چیز دیگری را نمی­تواند بپذیرد در واقع از روبرو شدن با آن چیزهای دیگر در هراس است.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نغمه داوود جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 00:13 http://naghmehdavood.blogfa.com

خوش باشی و موفق.آمدم ببینم با این همه وب چه می کنی.

رضایی یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:41

از متنی که فرستادم گزارشی موجود نیست. غیر این حرفات قشنگه/

مارال سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 23:14 http://www.maaraal.blogspot.com

خوندم. همون حر فا یی رو گفتی که کم و بیش حرفای من ه هست. که تنبلی نمی ذاره با این شرح و بسط بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد