کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

فوروم جهانی ۲۰۰۹ در برزیل

ما انقلاب طرز تفکرها را می‌خواهیم  

 

فوروم جهانی بلم برزیل با قطع‌نامه‌ی برنامه‌ی مبارزات اجتماعی به پایان رسید. نماینده‌ی جنبش‌های اجتماعی در روز یکشنبه از تاریخ 28 مارس تا 4 آپریل را به عنوان هفته‌ی آکسیون بر علیه سرمایه‌داری و جنگ اعلام کرد.
در این نشست بزرگ در حدود 133000 نفر از 142 کشور جهان شرکت کرده بودند.... 
 

 

و ... :    

همه آرزوهای مطالعات فرهنگی(متن سخن‌رانی دکتر رضایی در دانشگاه تهران)  

انتشار «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» پیر بوردیو  

جنسی شدن مغز: آیا مغز زنان و مردان متفاوت است؟ 

ادامه مطلب ...

از آن حرف‌های فوکویی

من اغلب در کارهای­ام مفاهیم، نوشته­ها یا عبارت­هایی از مارکس نقل می­کنم، بدون آن که خود را ملزم بدانم که سخن او را با برچسبی تاییدی و عبارتی تحسین برانگیز در پانویس همراه کنم. وقتی کسی چنین می­کند، به چشم فردی به او می­نگرند که مارکس را می­شناسد و و به وی حرمت می­گذارد، در نتیجه در نشریه­های موسوم به مارکسیستی جایگاه مناسبی برای او دست و پا می­شود. اما من بدون اشاره به مارکس ـ و گنجاندن سخن­اش در گیومه ـ از او نقل قول می­کنم، و از آن جا که مردم توان شناسایی سخن مارکس را ندارند، گمان نمی­کنند که من از مارکس نقل قولی کرده باشم. اما آیا زمانی که فیزیک­دانی درباره­ی فیزیک می­نویسد، نیازی می­بیند که از نیوتن یا اینشتین نقل قول بیاورد؟ (Foucault. 1980, P. 52 ) 

 

 

در یک راستای دیگر: 

ژان بودریار، فیلسوف وانموده‌ها

آه چقدر جریمه نوشتیم(شهریار قنبری)

قرص صبح روز بعد!

"گاهی وقتا پیش می­آد که آدم گند بزنه. حالال فرق نمی­کنه به چی؛ به یه رابطه، یه امتحان، یه پروژه­ی کاری... یا به آدم دیگه. بالاخره همیشه یه موضوعی واسه گند زدن پیدا می­شه. آره. گاهی وقت­ها آدم گند می­زنه و پشت بندش جز حسرت و پشیمونی چیزی باقی نمی­مونه. گاهی وقتا داغی، حالیت نیس، می­ری تو دل کار و بیرون که میای، سرد که می­شی، می­بینی ای دل غافل، دسته گل به آب دادی. اونم چه دسته گلی. دیگه نمی­شه درستش کرد. آرزو می­کنی که ای کاش حواستو جمع کرده بودی. یه چیزایی رو پیش بینی کرده بودی. ولی افسوس. دیگه خیلی دیر شده. همه­ی پلای پشت سرت رو خراب کردی و گندی زدی که تا ابدالدهر باید بوی گندش رو همرات این ور و اون ور ببری. آره. زندگی این جوریه. گند بالا آوردن. یکی بعد اون یکی. پشت سر هم. دیگه نمی­شه کاریش کرد..."

پاشدم. دستمو کردم تو جیبم. جیب کتم. یه بسته قرص درآوردم. دادم بهش. با تعجب نیگام کرد. گفتم: "نگران نباش. یکی از اینا رو بخور. مشکلت حل می­شه" باورش نمی­شد. حیرون نیگام می­کرد. دستم رو هوا دراز مونده بود. اشک تو چشماش حلقه زد. گفت: "راس میگی؟ چرا زودتر نگف..." جملش تموم نشده یه قرص انداخت بالا. یه قلپ آبم روش. لیوان کنار دستش بود. با خوشحالی بسته­ی قرصو تو جیبش قایم کرد. پاشد که بره. نپرسیدم کجا. خودش گفت: "اگه می­دونستم...اگه از قبل می­دونستم... مهم نیست. الان که می­دونم. از این به بعد دیگه گندی در کار نیست". تقریبا یادش رفت خدافظی کنه. تو یه عوالم دیگه­یی بود انگار. سرمست شده بود. رفت.

یادم رفت بهش بگم که قرص رو باید فردا می­خورد. یادم رفت بهش بگم که باید 2تا قرص می­خورد. و این که فقط ماهی 2بار می­شه قرص خورد. گذاشتم بره. اما خوب که فکر کردم یادم اومد که تاریخ قرصا گذشته بود. آخ­خ­خ... گمونم گذشته بود. احتمالن دیگه اثر نداشتن. یعنی حالا چی می­شه؟ کم کم نگران شدم. به خودم گفتم:"بازم که گند زدی. حواستو جمع نکردی. دست گل به آب دادی" عذاب وجدان گرفتم. پا شدم. دور خودم چرخیدم و بعد... تو یخچال یه جعبه قرص خارجی بود. تازه. یکی انداختم بالا. آب نخوردم. نفس راحتی کشیدم. رو جعبه نوشته بود: بلافاصله مصرف شود، روز بعد دیر است...

 

  

این هم جالبه! 

خیلی از ماها فاحشه ایم…! 

اگر شبها اهل قدم زدن باشی…

سردرد

در تهی میان سردردها و دردسرهای‌ام  

اندکی زمان دارم برای زیستن 

نه آمدن سردردها با من است و 

نه رفتن دردسرها 

تنها یک کار می‌توانم کرد: 

شایسته‌تر بزیم

  

 

سفارش امروز: 

احساس نابسامانی اقتصادی شدید در 54 درصد جوانان 

به طعم زیتون(سرپیچ: ویژه ی غزه) 

برد و باخت در غزه 

گفتگو با ثریا خالدی، تنها سردفتر زن در چهارمحال و بختیاری 

اعتراض کن لوچ کارگردان سوسیالیست سرشناس بریتانیایی به سرکوب فعالان کارگری در ایران

آزمون جامعه‌شناسی اسلامی

 

ایلنا: مصباح یزدی گفت:«انسان، زمانی وظایف اجتماعی خود را بهتر انجام می‌دهد که شرایط روحی و معنوی مناسب داشته باشد و تقویت بعد معنوی وظیفه هر مسلمانی است. ولی تقویت این بعد در نیروهای انتظامی که با مسایل اجتماعی سر و کار دارند، ضروری‌تر است. یک مجرم چون خود را مستقل می داند و زیر بار هیچ گونه محدودیت و قانونی نمی‌رود مرتکب جرم می شود و تنها چیزی که مانع این فرد می‌شود، ترس از مجازات است. این روحیه‌ی استقلال‌طلبی تا جایی پیش می‌رود که انسان خود را آقای دیگران، بلکه مالک جهان می‌پندارد و دست به هر جنایتی می‌زند، چون خود را محدود نمی‌داند».

 

پرسش۱: شباهت­ها و تفاوت­های گفته­های بالا با آرای امیل دورکیم(جامعه­شناس فرانسوی قرن نوزدهم) درباره‌ی گرایش فردی و تنظیم اجتماعی چیست؟ (2 نمره)

 

پرسش ۲: شباهت‌ها و تفاوت‌های گفته‌های بالا با هر چیز دیگری چیست؟ (۱۸ نمره)

 

پیوند فمینیستی:       گزارش تصویری از مراسم اهدای جایزه‌ی سیمون دوبوآر 

پیوند ضدفمینیستی:   آش نخورده‌ی فمینیسم و دهن سوخته‌ی دختران دم بخت

در کم‌بود آزادی بیان :  عروس را مجردان‌اش هم حمایت می‌کنند، حتا

در زیادبود آزادی بیان:  محاکمه‌ی نماینده‌ی مجلس هلند به اتهام ترویج نفرت

و..............در پایان:     اوباما ؛میراث دار گام هایی که تاریخ را سامان دادند

گلایه کردن قدغن

دیشب تریبون ۹۰ برای مردم بسته شد. در شبی که قرار بود کمپین sms راه بیافتد و سلطه­طلبی و تحریم سازمان ورزش به چالش کشیده شود، در یک اقدام حکومتی مخابرات هم به یاری آن پدر بی پدر ورزش ایران آمد و آن­چه از ۹۰ باقی ماند لب و لوچه­ی آویزان عادل شوربخت بود. در یکی از معدود مواردی که مردم می­توانستند در یک تریبون رسانه­ای رسمی اعتراض خود را مطرح کنند(آن هم به شکلی محدود، فقط با شمار پیامک­های­شان)، سم قدرت لجام گسیخته رفت روی سیم بلندگو و خاموش شدیم.

این وسط گیر کرده­ام که مطالعات فرهنگی، که می­خواهد صدای خاموشان و بی­تریبون­ها باشد و مدافع اقلیت­ها، در هنگامه­ای که خاموش­ترین گروه جامعه همان اکثریت آن است، باید راه خود را به کدام سو کج کند؟ 

شاید باید فمینیست شویم و طرف مادر ورزش و مادرهای دیگری را بگیریم که به ناچار گیر این پدر افتاده‌اند و صبح تا شب مورد سپوزش قرار می­گیرند!­

 

ته نوشت: اگه راست می‌گی اینارم بخون! 

مطالعات فرهنگی و دولت

در ستایشِ کردن